08/22 1394

دنیای رویای من

دنیای رویای من

من در رویای خود دنیایی را می بینم که در آن هیچ انسانی، انسان دیگر را خوار نمی شمارد

زمین از عشق و دوستی سرشار است و صلح و آرامش، گذرگاه هایش را می آراید

من در رویای خود دنیایی را می بینم که در آن همگان، راه گرامی آزادی را می شناسند

حسد، جان را نمی گزد و طمع، روزگار را بر ما سیاه نمی کند

من در رویای خود دنیایی را می بینم که در آن، سیاه یا سفید از هر نژادی که هست، از نعمت های گسترده ی زمین سهم می برد

هر انسانی آزاد است

شوربختی، از شرم سر به زیر می افکند و شادی همچون مرواریدی گران قیمت، نیازهای تمامی بشریت را بر می آورد

چنین است دنیای رویای من!

شعرهای لنگستون هیوز - ترجمه احمد شاملو

 

اشتراک در تلگرام