ورود به حساب کاربری

نام کاربری *
رمز عبور *
مرا به خاطر بسپار.

ایجاد یک حساب کاربری

پر کردن فیلدهایی که با ستاره (*) نشانه گذاری شده ضروری است.
نام *
نام کاربری *
رمز عبور *
تکرار رمز عبور *
ایمیل *
تکرار ایمیل *

نگارستان

مدرسه هـــــراسي درکودکان

مدرسه هـــــراسي درکودکان

روانشناسی کودکان

ترس در حالت کلی ، يك حالت هيجاني است نسبت به خطر يا يك محرك مضر كه شخص از آن آگاه است و عامل ترس مي تواند يك شیء ، انسان يا مسئله و موقعيت مشخص باشد و ترس مورد بحث ما یعنی ترس غير منطقي از مدرسه (School refusal) ، که  در واقع به معني امتناع از مدرسه رفتن است و يكي از نشانه هاي اضطراب جدائي از والدين، خانه، خانواده يا شرايطي است كه به آن دلبسته و وابسته شده بود.

ترس از مدرسه ، میتواند متاثر از شرایط سنی  و محیطی و عملکرد اطرافیان باشد که مهمترین آنها به شرح زیر است :

۱- امتناع از مدرسه رفتن در هر سني ديده مي شود، اما معمولاً در ابتداي هر مقطع به صورت واضح تر و عيني تر خود را نشان مي دهد. تقريباً اين مسئله در بين پسرها و دخترها در سنين آغاز مدرسه به طور يكسان ديده مي شود، اما در سطوح بالاتر با اندكي تفاوت از يكديگر سبقت مي گيرند. در خانواده هايي كه بچه ها با فاصله هاي زياد از يكديگر متولد مي شوند شايعتر بوده و همانطور كه گفته شد شايع ترين دليل ترس از مدرسه در بين كودكان و در بدو ورود به مدرسه ناشي از اضطراب جدايي از والدين بخصوص مادر است.

۲- معمولاً مادران بچه هايي كه دچار اضطراب جدايي هستند شخصيتي افراطي، مضطرب، بيش از اندازه حمايت كننده، مردد، غيرمنطقي، حساس و عاطفي (سمپاتيك) دارند كه اضطراب خود را با بيان افكار منفي و اضطراب آلود و عمل خود به بچه ها منتقل مي كنند.

۳- اغلب مادران كودكاني كه ترس از مدرسه رفتن دارند، افرادي وسواسي، كم تحمل، نكته سنج و موشكاف هستند كه احتمالاً خود يا يكي از نزديكانشان در كودكي دچار همين مشكل بوده اند.

۴- ترس يا امتناع از مدرسه بيش از آنكه علت شخصيتي، عاطفي يا... داشته باشد، ناشي از يادگيري است. مادر يا پدري كه در ارتباط خود با كودكان مفاهيم و نكته هاي منفي از محركها و مكانهايي مثل مدرسه يا درس خواندن مي دهند وقتي تجربه هاي منفي توأم با وحشت و ترس و اضطراب، خود را از دوران تحصيل و مدرسه، تنبيه و توبيخ ها به بچه ها انتقال مي دهند و از آنها مي خواهند مواظب رفتارهايشان باشند، خواه ناخواه، بذر امتناع و ترس از مدرسه را در افكار آنان مي كارند.

تـــرس از مدرسه در مقاطع مختلف

امتناع يا ترس از مدرسه رفتن در هر سني ديده مي شود، اما معمولاً در ابتداي هر مقطع تحصیلی ، به صورت واضح تر و عيني تر خود را نشان مي دهد.. اما علتها و دلايل متفاوتي بشرح زیر دارد.

مقطع ابتدايـــــي: نقش والدين و اضطـــــراب جدايي

اين سن مصادف است با ساخت طرح واره هايي از محيط اطراف كه توسط نزديك ترين افراد به فرد انتقال داده مي شود، كودك ۶ يا ۷ ساله آمادگي بسيار زيادي براي دريافت، ذخيره و حفظ اطلاعاتي دارد كه نزديكان به خصوص پدر و مادر، خواهر و برادر، در مورد يك شي، مسئله، مكان يا فرد به او مي دهند. هر گونه برداشت منفي و انتقال آن به كودك، التهاب، دلواپسي، تشويش، اضطراب و ناراحتي يا آرامش، انگيزه مثبت، تلاش و كوشش، شادماني و هيجانات مثبت مي تواند در واكنش كودك يك مسئله مؤثر باشد. آنچه والدين به صورت احساس، افكار، اعمال و گفتار به فرزندشان انتقال مي دهند، بخصوص در اين سن او را نسبت به حضور يا عدم حضور (مثلاً در مدرسه و كلاس) تهييج مي كند. ايجاد باورهاي غلط نسبت به معلم، ايجاد يأس و يا نااميدي از آينده، بيان و ابراز تشويش و نگراني از چگونگي حضور بچه ها در مدرسه و... حساسيت منفي و واكنش عاطفي او را در پي خواهد داشت و هر گونه تأكيد و تحريك كودك در اين شرايط به حضور در مدرسه شدت واكنشها را افزوده و نتيجه منفي به بار مي آورد.

عامل ديگر، اضطراب كودك از جدا شدن و از دست دادن تكيه گاه، پناهگاه و وابستگي به مادر است. معمولاً مادران سعي در وابسته نمودن كودكان به خويش دارند و به واكنشهاي عاطفي آنان نسبت به ترك پاسخ مي دهند كه در طولاني مدت و در هنگام وارد شدن به محلي ناآشنا يا تغيير مكان بدون حضور مادر، دچار نوعي حالات اضطراب به نام اضطراب جدايي Anxiet separation مي شود كه خصوصيات آن اضطراب شديد، موقع جدا شدن از افرادي است كه كودك وابستگي مهمي نسبت به آنها دارد. اين وابستگي مي تواند به خانه يا محيط هاي آشنا هم باشد، گاهي در بچه ها هنگام جدا شدن از مادر حتي نشانه هايي از هراس هم ديده مي شود، كه فراتر از آنچه كه از سطح رشد آنها انتظار مي رود، است.

راهنمايــي

در اين سن اضطراب جدايي جاي خود را به امتناع از مدرسه رفتن مي دهد، در واقع در اين مقطع امتناع از مدرسه رفتن مطرح مي شود نه ترس و آن به دليل كسب تجربه هاي عيني است از حضور در مدارس ابتدايي، مشاهده رفتارها، ارائه اطلاعات واقعي يا غيرواقعي از مقطع تازه، توسط همسالان، افراد خانواده و غيره، وابسته شدن و عادت به حضور يك معلم در تمامي دروس ، تعداد كم دانش آموزان كلاس و ترس از حضور در كلاسهاي حجيم يا معلم هاي مرد (بيشتر براي پسرها) ، عدم آگاهي نسبت به مقطع، قوانين و مقررات مدرسه، سختگيري كادر اجرايي و دبيران و در صورتي كه از نظر آموزشي ضعيف بوده باشند، ترس از ناتواني و شكست تحصيلي. اين دوره از حساسترين دوران زندگي فرد است. تحولات مربوط به بلوغ، رشد فكري و رواني، تمايل به استقلال طلبي، تغيير در ارزشها و تحولات جسماني از اين سن آغاز مي شود. نوجوان در اين سن بسيار حساس، زودباور و تأثيرپذير است. تجربه هاي قبلي از نحوه رفتار معلم، محيط آموزشي، ناظم و مدير و روابط با همسالان در چگونگي واكنش او نسبت به محيط تازه مؤثر است. بي ترديد در آغاز هر پايه به طور طبيعي مواجه با نوعي دلشوره اضطراب و نگراني نوجوانان در برخورد با محيط تازه تحصيلي خواهيم بود. اخلاق و رفتار معلم، طرز تفكر او، سطح فرهنگي، كيفيت و نحوه آموزش دروس، و برخوردش با مسايل و مشكلات بچه ها، روش كلاسداري و تدريسش و شيوه هاي انضباطي او، جاذبه و دافعه اش، تشويق و تنبيه، نظم و ترتيب در دوره ابتدايي و آغاز دوره راهنمايي تأثير سازنده يا مخرب در افكار و واكنشهاي او به محيط تازه دارد.

متـــوسطه

اين دوره همراه با تغيير در نگرشها ، باورها، ارزشها، تغييرات بلوغ و تحول عميق در لايه هاي مختلف شخصيت است. با ورود به مقطع نظري نوجوان دوره وابستگي به والدين، كودكي و مطيع بودن را كنار مي گذارد. اما نه به طور كامل.

والدين به علت تغيير در ظاهر فيزيكي و سعي در مستقل شدن نوجوان، او را رها مي كنند. (در واقع استقلال مي دهند) اما نوجواناني كه تا اين سن چه از لحاظ درسي و چه تربيتي تحت تأثير والدين بخصوص مادران، اتكا و حمايت او بودند، ناگهان خود را بدون حامي تنها در محيطي بسيار شلوغ افرادي سختگير و (از ديد خود) خشن مي بيند. تجربه سختگيريها، شكستهاي درسي، توبيخ، بدرفتاري مسئولان مدرسه، تندخويي و خشونت از طرف معلم و... او را نسبت به حضور در محيط مدرسه بيزار مي كند. تغيير در حجم، كيفيت و موضوع كتب درسي و افزايش تعداد دروس و ناآشنايي با واحدهاي درسي و... در نخستين روزهاي حضور در مدرسه او را دچار حالات عصبي و عاطفي مي كند، كه در نهايت احتمال امتناع از مدرسه رفتن و نهايتاً در صورت برخورد واكنشهاي جسماني مثل سردرد، دل درد، حالات تهوع و بيماريهاي ناگهاني از خود نشان مي دهند (اين مسئله در تمامي مقاطع ديده مي شود.)

عامـــــل پنهان

آنچه معمولاً مورد كم توجهي مسئولان و دست اندركاران مدارس و آموزش و پرورش قرار مي گيرد، توجه به فضا و محيط فيزيكي مدارس است. با يك نگاه به كودكستان ها و پيش دبستانها مي بينيم از كوچكترين فضايي براي جلب توجه به ايجاد شوق در بچه ها استفاده مي كنند. جذابيت، شادابي و طراوت محيط آموزشي نقش مهمي در جذب، ايجاد آرامش دروني و علاقه به حضور در مدرسه دارد. كمتر مدرسه اي را مي بينيد كه ديوارهايش آجري نباشد. يكي از مسئولان آموزش و پرورش منطقه غرب تهران مي گفت: وقتي ديواره ها و محيط دبستان كنار اداره را مي بينيم با آن پرچم روي ديوار و صبحگاهي، به ياد پادگان هاي اطراف تهران مي افتم. بچه هاي مثل سرباز توي صف ايستاده و به زور خود را كنترل مي كنند. در واقع در مقطع ابتدايي جذابيت و زيبايي فضاي مدرسه و استفاده از رنگ هاي شاد و تصاوير جذاب و جالب به همراه وجود فضاي سبز در مدرسه مي تواند در تغيير نگرش و كاهش اضطراب بچه ها مفيد باشد. كلاسهاي كوچك و تاريك يا بسيار وسيع با تعداد زياد دانش آموز، بچه ها را در نخستين تجربه حضور در مدرسه وحشت زده مي كند. سال قبل در يك نظر سنجي كه از بچه ها به عمل آوردم، اكثراً معتقد بودند مدرسه مثل زندان است. بچه ها مثل سرباز بايد مراقب هر نوع رفتاري باشند. همه چيز درس است. معلم ها اغلب كم حوصله، عصباني و زودرنج مي باشند. هر چند هستند معلم هايي بسيار پر نشاط، شاداب و خنده رو ...

راهكــــار

والدين تجارب افكار بازخوردهاي منفي خود را به كودكان و نوجوانان انتقال ندهند، با تأكيد بر مراحل مختلف رشد كودكي و نوجواني و تغييرات هر مرحله والدين رفتارهاي خود را متناسب با اين تغييرات، تغيير دهند. در سنين ابتدايي از ترساندن بچه ها، ايجاد رعب و ترس از معلم، تشبيهات (اگر بچه خوبي نباشي ميگم معلم تو را تو كلاس حبس كند) خودداري كنند. خاطرات، يادواره ها و تجارب مثبت، شاد و جالب خود با معلم هاي دوره ابتدايي را با بچه ها در ميان بگذارند، از معلم ها با القاب خوب (با لبخند) ياد كنند. آنها را مهربان و دلسوز بدانند و به بچه ها انتقال دهند، پيش از آغاز مدرسه آنها را با مسئولين، معلم ها و محيط مدرسه آشنا كنند، به هيچ وجه به خاطر ضعف در فهم يا انجام تكاليف، تنبيه يا توبيخ نكنند. بچه هاي ديگر را به رخشان نكشند، تفريحات آنها را محدود نكنند، و دليلش را مدرسه رفتن قلمداد نكنند. بچه ها را در دوره ابتدايي به خود وابسته نكنند، سعي كنند روشها را به آنها بياموزند و بگذارند خودشان با كمك و ياري والدين در حد اعتدال تكاليفشان را انجام دهند. براي جلوگيري از انزواطلبي و دوري گزيني سعي كنند از دبيران در منزل استفاده نكنند، آنها را تا مي توانند در محيط هاي آموزشي و حضور در جمع قرار دهند.

مسئــــولان نیز براي كاهش هر چه بيشتر مشكل امتناع از مدرسه ، باید سعي كنند در هر مقطع از وجود كارشناسان روان شناسي و مشاوره به صورت مستمر در مدرسه ، بخصوص در مقاطع ابتدايي و راهنمايي استفاده كنند. مشاور با ايجاد روابط عاطفي پايدار خواهد توانست بچه ها و نوجوانان را جهت ورود به مقاطع مختلف آماده و شيوه برخورد با مسايل و مشكلات عاطفي و آموزشي را به آنها بياموزد.

هرگز فراموش نکنید 

کودکان وقتی با سرزنش و انتقاد زندگی می کنند می آموزند بی اعتماد به خود باشند. وقتی با خشونت زندگی می کنند می آموزند که جنگجو باشند. وقتی با ترس زندگی می کنند می آموزند که بُزدل باشند. وقتی با ترحم زندگی می کنند می آموزند که به خود احساس ترحم داشته باشند. وقتی با تمسخر زندگی می کنند می آموزند که خجالتی باشند. وقتی با حسادت زندگی می کنند می آموزند که در خود احساس گناه داشته باشند. اما اگر با شکیبایی زندگی کنند بردباری را می آموزند. اگر با تشویق زندگی کنند اعتماد و اطمینان را می آموزند. اگر با پاداش زندگی کنند با استعداد بودن و پذیرندگی را می آموزند. اگر با تصدیق شدن زندگی کنند عشق را می آموزند. اگر با توافق زندگی کنند دوست داشتن خود را می آموزند. اگر با تایید زندگی کنند با هدف زندگی کردن را می آموزند. اگر با صداقت زندگی کنند حقیقت را می آموزند. اگر با انصاف زندگی کنند دفاع از حقوق را می آموزند. اگر با اطمینان زندگی کنند اعتماد به خود و اعتماد به دیگران را می آموزند. اگر با دوستی و محبت زندگی کنند زندگی در دنیای امن را می آموزند.