11/18 1393

داستان معجزه ویرگول

داستان معجزه ویرگول

داستان معجزه ویرگول

در زمان  نیکلای اول، امپراتور روسیه، یکی از افسران جوان گارد به گناهی متهم شد و خشم امپراتور را چنان برانگیخت که فرمان داد تا آن افسر نگون بخت، بی درنگ به دوردست ترین نقاط سیبری تبعید شود.

دوستان افسر جوان برای نجات دوستشان، دست به هر اقدامی زدند و حتی دست به دامان شهبانوی کشور شدند تا نامه ای به امپراتور نوشت و شفاعت او را کرد تا از تبعیدش درگذرد.

اما امپراتور شفاعت شهبانو را نپذیرفت و به دبیر خود فرمان داد تا در گوشه همان نامه، تصمیم قاطع او را به لزوم تبعید افسر گناهکار، با این واژه ها یادداشت کند:

بخشش لازم نیست، به سیبری تبعید شود

دبیر که خود از یاران متهم بود فرمان امپراتور را، دقیقا همان گونه که از او شنیده بود، به گوشه نامه نوشت اما ترفندی به کار برد تا افسر نگونبخت از خشم امپراتور رهایی یابد. دبیر باهوش در فرمان امپراتور، تنها جای یک ویرگول را تغییر داد و آنرا چنین نوشت:

بخشش، لازم نیست به سیبری تبعید شود

احمد شاملو

 

اشتراک در تلگرام