10/28 1391

مسلمان واقعی

مسلمان واقعی

مسلمان واقعی

جوانی با چاقوی عریان وارد مسجد شد و گفت،بین شما کسی هست که مسلمان باشد؟

همه با ترس و تعجب به هم نگاه کردند و سکوت در مسجد حکمفرما شد اما  بالاخره پیرمردی با ریش سفید جرات به خرج داد و از جا برخواست و گفت،آری من مسلمانم.

جوان به پیرمرد نگاهی کرد و گفت با من بیا و بیرون رفت. پیرمرد نیز بدنبال جوان براه افتاد و با هم چند قدمی از مسجد دور شدند. جوان با اشاره به گله گوسفندان به پیرمرد گفت که میخواهد تمام آنها را قربانی کند و بین فقرا پخش کند و به کمک احتیاج دارد. پیرمرد و جوان مشغول قربانی کردن گوسفندان شدند و پس از مدتی پیرمرد خسته شد و به جوان گفت که به مسجد بازگردد و شخص دیگری را برای کمک با خود بیاورد.

جوان با چاقوی خون آلود به مسجد بازگشت و باز پرسید :

آیا مسلمان دیگری در بین شما هست؟

افراد حاضر در مسجد که گمان کردند جوان پیرمرد را بقتل رسانده است نگاهشان را به پیش نماز مسجد دوختند.

 

 پیش نماز رو به جمعیت کرد و گفت 

چرا نگاه میکنید

به عیسی مسیح قسم

که با چند رکعت نماز خواندن کسی مسلمان نمیشود

 

نگاره ها

اشتراک در تلگرام