10/28 1391

خودکار قرمز

خودکار قرمز

خودکار قرمز 

شنیدم در زمان خسرو پرویز

گرفتند آدمی را توی تبریز

 

به جرم نقض قانون اساسی

و بعض گفتمان های سیاسی

 

ولی آن مرد دور اندیش، از پیش

قراری را نهاده با زن خویش

 

که از زندان اگر آمد زمانی

به نام من پیامی یا نشانی

 

اگر خودکار آبی بود متنش

بدان باشد درست و بی غل و غش

 

اگر با رنگ قرمز بود خودکار

بدان باشد تمام از روی اجبار

 

تمامش اعتراف زور زوری ست

سراپایش دروغ و یاوه گوئیست

 

گذشت و روزی آمد نامه از مرد

گرفت آن نامه را بانوی پر درد

 

گشود و دید با خودکار آبی

نوشته شوی با خط کتابی

 

عزیزم، عشق من ، حالت چطور است؟

بگو بی بنده احوالت چطور است؟

 

اگر از ما بپرسی، خوب بشنو

ملالی نیست غیر از دوری تو

 

من این جا راحتم، کیفور کیفور

بساط عیش و عشرت جور وا جور

 

در این جا سینما و باشگاه است

غذا، آجیل، میوه رو به راه است

 

کتک با چوب یا شلاق و باطوم

تماما شایعاتی هست موهوم

 

هر آن کس گوید این جا چوب دار است

بدان این هم دروغی شاخدار است

 

در این جا استرس جایی ندارد

درفش و داغ معنایی ندارد

 

کجا تفتیش های اعتقادیست؟

کجا سلول های انفرادیست؟

 

همه این جا رفیق و دوست هستیم

چو گردو داخل یک پوست هستیم

 

در این جا بازجو اصلن نداریم

شکنجه یا کتک عمرن نداریم

 

به جای آن اتاق فکر داریم

روش های بدیع و بکر داریم

 

عزیزم، حال من خوب است این جا

گذشت عمر، مطلوب است این جا

 

کسی را هیچ کاری با کسی نیست

نشانی از غم و دلواپسی نیست

 

همه چیزش تمامن بیست این جا

فقط خود کار قرمز نیست این جا

 

نگاره ها

اشتراک در تلگرام